شعر

..
اي رفيقاي كوچه
اي هم نوازان داغِ شبِ گرمِ من
.................................... غُصه را صبح شده است
......................................................... چشم ها باز كنيد
كه ما از خونيم
............ كه خون است ما
شما تنها نيستيد
............ كه ما تنهاييم
.
تنهاييتان، اشك هاي نيمه شبتان
مضمرِ ماست. نه من، نه تو، اين ضمير، ضمير انسان است
نه كوچه، نه شب، كه ماه پيداست
و ما ماه را در باوريم
و باور ما ماه است
..................... كه مي تابد
.
.
و ماييم كه بر مي خيزيم
دست در دست ماه،دست در دست هم، چشم در چشم هم
بي قيد سنگ ها، بي قيد چوب به دست ها
در قيد انسان
انساني كه اشاره ماست به هم
ما يكديگر را "انسان"خطاب مي كنيم، خواهيم كرد
..
ما نقاطي از خطي هستيم كه مرز نيست
...................................................... زنجير دل هاست
.
.
شاعر: فا

۳ نظر:

ناشناس گفت...

به به ! بسیار عالی و ماندگار هست . تبریک !

ناشناس گفت...

اعتراضات دانشگاه زنجان و اخلاقیات اسلامی و ضد زن
……
http://aleyhe-tabeez.blogspot.com/

ناشناس گفت...

وبلاگ جالب و شعر جالب
خوشحال میشویم از وبلاگ ما
نیز دیدن کنید
http://www.negah1327.blogfa.com