سركوب پيوسته و عملكرد جنبش ما

خاطرات بازماندگان 67 را که مي خوانم بيش از آنکه دلم از رفتن رفته ها به درد آيد از مسير تکراری طی شده و در پيش مي هراسم. باز هم احتمالاً بايد رنج و ستم و درد و کينه و ظلم و استبداد را به هم ببافم تا بکوبم. اشک من باز صحنه اي تکراری از تاريخ شود و باز به هم بافتن شعارها و فريادها براي نماياندن ستم ستمگری.
چه مضحک است و چه شباهت عجيبی به اشک و فريادهای ديروز اينانی که امروز آناند، برای ما که احتمالاً اگر پيروز اين شعاربازي های امروز باشيم حداکثر آنان فرداييم.

عادت مرسوم در بررسی حوادث و وقايع نظير کشتار 67 اين است که واقعه را از عجايب روزگار و نتيجه عمل شيطانی فرد يا گروهی دانسته و در ادامه به شعار و کين خواهی ختم کنيم. غافل از اينکه اين واقعه نه عجيب و يکتا که حادثه اي در کليت تکراری بر آمده از شرايط اجتماعی و تحولات زمان وقوع است. راستی چه مي شود که ده ها هزار نفر در زندان اعدام مي شوند و در زمان وقوع يک مسئله عادی جلوه مي کند و صدای مخالفی بر نمي خيزد؟ آيا صرفا سبعيت و درنده خويی حاکميت وقت برای وقوع چنين عملی کافيست؟
هر چند در دهه 60 نحوه ي برخورد نظام با مخالفين به دور از هر گونه تساهل و چشم پوشی از صدای مخالف بود. اما به هر حال اين نمی تواند بهانه ای برای عملکرد منفی جريانات و احزاب مخالف باشد که با وجود اينکه در دهه 50 گام هايی به پيش در راه جنبش چپ ايران برداشته بودند، در طول دهه 60 آنچنان به سمت زوال پيش رفتند که در قبال سرکوب و کشتار سنگين هواداران تنها به انتظار نابودی بيشتر نشستند و به سوی نابودی گام برداشتند.
اينکه شرايط و نحوه عملکرد بخش حاکم جامعه بر عملکرد يک جريان تاثير زيادی دارد کاملا آشکار است. اما هر جريان وظيفه دارد با تحليل صحيحی از شرايط جامعه و بخش حاکم حرکت خود را با شرايط موجود تطبيق دهد و کاملا واضح است که در جريان مبارزه تنها عاملی که مي تواند نحوه عملکرد بخش حاکم جامعه را که به حفظ و ثبات قدرت خود می انديشد کنترل کند، نحوه عملکرد جريان مخالف در بهره گيری از شرايط جامعه است، نه اخلاقياتی که با پايمال شدنش، نوحه سرايی تنها راه چاره است.

اختلافات داخلی احزاب، استراتژی های نادرست و عدم شناخت و مطالعه صحيح شرايط جامعه، شرايط هواداران خود و ديگر جريانات که در احزاب چپ بروز کرد، باعث شد که ارتباط اجتماعی و انطباق با محيط اجتماعی آنان که در واقع موجوديت يک جريان را تعيين می کند کاسته شده. و رفته رفته هر چه به سمت کاهش توانايی پيش رفتند بر شعار هايی که بايد با عمل جايگزين می شد افزوده شد و اتخاذ استراتژی های منطبق با شرايط جامعه، جای خود را به برداشت آيه وار از تجربيات مبارزه ديگر کشور ها داد.
اين جدا افتادن جريانات و جنبش ها از توده ها و سست شدن پايگاه اجتماعی جريانات از يک سو و افزايش قيمت نفت و پتانسيل بازار ايران تازه از جنگ خارج شده برای شرکت های خارجی از سوی ديگر، تضمين انجام چنين کشتار هايی را در سکوت داخلی و خارجی برای نظام فراهم کرد. و نهاد های بين المللی حقوق بشر که بار ها ثابت کرده اند "بنی آدم اعضای يک پيكرند " شان با عوامل زمانی و مکانی وابسته به اقتصادشان معنا می يابد، اين بار نيز در سکوتی کامل نظاره گر کشتاری ديگر بودند.

اما امروز چه کوته بينانه است اگر گمان بريم زمانه عوض شده و در اين دنيای ارتباطات امکان وقوع چنين حوادثی وجود ندارد. چرا که اين حوادث و جنايات نه يک حادثه گسسته که به صورت پيوسته در اين دنيای خوش آب و رنگ ارتباطات و تبليغات در حال وقوع است و دنيای ليبراليسم نيز همان طوري که پيش از اين در وقايعی نظير کشتار 67 ثابت کرد که منافع اقتصادی ايران تازه از جنگ خارج شده بسيار ارزشمند تر از جان ده ها هزار نفر است، باز در گذر زمان و اين کشتار های پيوسته ثابت مي کند که منافع اقتصادی ايران و عراق ها بسيار ارزشمند تر از جان صد ها هزار نفر است.
اما دهه خونبار 60 اولين بار در تاريخ ايران نبود که جنبش چپ اين چنين اسير قهر بخش حاکم، مکمل اشتباهات پی در پی جريانات به نابودی کشيده می شد. (حزب توده در دهه 30 با وجود قدرت تئوريک و هواداران بسيار در عرض چند سال به نابودی رسيد و بسياری از هواداران آن به خاک و خون کشيده شده اند) و چه درد آور است وقتی در گذر زمان می بينيم که جنبش چپ که پس از زخم ساليان امروز بار ديگر فعاليت خود را آغاز کرده، باز مسيری را طی مي کند که چه بسا انتظاری طولانی لازم نباشد تا بار ديگر شاهد نابودی اش باشيم.

جريانات چپ امروز با وجود نقد جدايی حرکت چپ سنتی از جامعه خود چه در دانشگاه و چه در جامعه به صورتی کاملا بسته و حرکت های جزيره اي عمل می کنند. و عمل در چنين فضايی به اين شکل از بيرون به توهم بازی و از درون به عمليات انتحاری می ماند، که برخورد بدون سر و صدای نظام با برگزار کنندگان آکسيون 13 آذر و دستگيری بيش از 50 نفر از دانشجويان چپ و سکوتی که با توجه به نحوه عملکرد اين جريانات قابل پيش بينی بود، نمونه اي از چنين عملی است.

اين بار کمدیٍ تراژدیٍ ديروز را ما تکرار کرديم، و اگر اين گونه باشد همان به که بمانيم تا اينکه با رفتن مان تراژدیٍ فردايان باشيم.

سهند .ا

۱ نظر:

ناشناس گفت...

گرامي باد ياد و خاطره اعداميان 67 و درود به همه اناني كه راه ان مبارزين را ادامه ميدهند