سرمقاله شورش

دوشنبه ۵ اسفند ماه ۸۷ دانشجویان پلی­تکنیک در اعتراض به دفن قربانیان جنگ در دانشگاه تجمعی با عنوان «دانشگاه گورستان نیست» برگزار می کنند. ۵ تن از قربانیان جنگ یا «شهدای گمنام» با حضور گسترده دانشجویان بسیجی دانشگاه­ های مختلف و اعضای پایگاه ­های مقاومت بسیج ادارات و مناطق و نواحی و ... یا به بیان برگزارکنندگان مراسم «با حضور پرشور مردم» در دانشگاه دفن می­شوند. ظاهراْ دانشجویان از اعتراض خود نتیجه­ای نمی­گیرند. مشت و لگد و... و بازداشتِ از چند ساعت تا سه - چهار روزه­ی بیش از ۷۰ دانشجو، بازداشت ۴ دانشجوی دیگر در صبح سه­شنبه که هنوز هم در زندان روزگار می­گذرانند، احضارهای گسترده به کمیته انضباطی، احکام سنگین محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات و ممنوع الورود شدن به دانشگاه و ... همه­ی چیزی است که از این اعتراضات عاید دانشجویان می­شود. مساله اینست: در برابر این همه تاوان، اعتراضات دانشجویان چه دستاوردی برایشان به همراه داشته است؟ این سوال را پیش روی هر دانشجوی محروم از تحصیل بگذارید، جوابِ درستی نخواهید شنید. دانشجویان صرفاْ معترضند. شاید همه آنها قبل از برگزاری مراسم می­دانستند اعتراض­شان راه به جایی نخواهد برد، همه آنها احضار به کمیته انضباطی و محرومیت از تحصیل را پیش­بینی می­کردند. پس به راستی چرا اعتراض کردند؟ چرا آنها همچون دانشجویان دانشگاه تهران بی­تفاوت از کنار پروژه دفن قربانیان جنگ در دانشگاه نگذشتند؟ شاید آنها به برگزاری تجمع و به «مرگ بر دیکتاتور» را فریاد زدن؛ به اعتراض کردن راضی هستند. شاید اینکه چند روزی اخبار اعتراض و بازداشت و ... در سایت­ها، رادیوها و شبکه ­های ماهواره­ای خارج از کشور مطرح شده، ارضایشان کرده باشد.

۵ اسفند تنها یک نمونه است. اعتراض دانشجویان و بازداشت­شان و محرومیت­شان از تحصیل داستانی است که بارها و بارها در این چند ساله تکرار شده و تا به حال به هیچ نتیجه­ی مشخص و تغییر ملموسی منجر نشده است. بارها و بارها دانشجویان «مرگ بر دیکتاتور»، «وزیر بی­لیاقت استعفا استعفا»، «رییس انتصابی نمی­خوایم نمی­خوایم» را فریاد زده­اند. اما دیکتاتور روزبه­روز هارتر شده و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، سرکوب و خفه کردن مخالفان و معترضان حریم دیکتاتور را بی­وقفه و به شدیدترین شکل به انجام می­رسانند. وزیر استعفا نداده که هیچ، با قدرت مشغول پیشبرد برنامه­ های دولت اسلامی در راستای اسلامی کردن دانشگاه­ ها است. رییس انتصابی هم همچنان در طبقه هفتم ساختمان فارابی بر کرسی ریاست لمیده و کمیته انضباطی به مثابه مشت آهنین وی، وظیفه سرکوب اعتراضات دانشجویی را به بهترین شیوه انجام می­دهد. اما دانشجویان معترض! این بیچاره­ ها ، یا در اوین میهمان وزارت اطلاعات رژیم هستند یا پشت نرده ­های دانشگاه، از رییس انتظامات دانشگاه التماس می­کنند تا به آنان برای دقایقی اجازه ورود به دانشگاه داده شود؛ در کمیته انضباطی دانشگاه توبه­نامه و ندامت­نامه­ای نوشته­اند، در ساختمان نهاد رهبری، معاونت دانشجویی و طبقه هفتم فارابی (ساختمان ریاست دانشگاه) خود و والدینشان از مسئولان دانشگاه درخواست عفو و بخشش و لغو محرومیت از تحصیل داشته­اند.

حال سوال این است: چرا دانشجویان در رسیدن به خواست­ها و اهداف خود ناکام می­مانند؟ چرا حتی قدرت دفاع از حق تحصیل خود را هم ندارند؟ چرا حتی نمی­توانند در اعتراض به محرومیت­شان از تحصیل و زندانی شدن دوستان­شان، تجمعی اعتراضی برگزار کنند؟ آنها برای به کرسی نشاندن خواست­شان در دانشگاه چه کم دارند؟

پاسخ یک کلمه است: «تشکیلات» . این قدرتی است که دانشجویان از آن بی­بهره­اند .

شورای صنفی دانشگاه که خود را «نماینده واقعی دانشجویان» معرفی می­کند ، ظاهراً زندانی شدن دانشجویان و محرومیت آنان از تحصیل را امری بی­ارتباط به خود می­داند. شورای صنفی قرار نیست فعالیت سیاسی بکند! شورای صنفی پلی­تکنیک فقط یک کار بلد است: با مسئولان محترم دانشگاه سر یک میز بشیند و مسائل و مشکلات و انتظارات دانشجویان را به مدیریت محترم منتقل کند، بیانیه­ای صادر کند و در آن خود را «منتخب دانشجویان دانشگاه» و «نماینده واقعی دانشجویان» بخواند و البته در پایان بیانیه، بر این تاکید کند که در صورت بی­توجهی مسئولان به خواست­های دانشجویان این شورا در دفاع از حقوق دانشجویان از هیچ اقدامی دریغ نمی­کند ! زنده باد شورای صنفی !

البته همه می­دانند که شورای صنفی پای عمل که برسد، هیچ غلطی نمی­کند. چون نمی­خواهد و اگر بخواهد، نمی­تواند. چرا؟ به یک دلیل کاملاً واضح: «نماینده واقعی دانشجویان» پشتوانه­ی دانشجویی ندارد!

درباره انجمن اسلامی دانشجویان، حرف زدن از تشکیلات، دست­کم در چند سال اخیر خنده­دار است. این البته سوای ایرادهای اساسی است که به بینش ارتجاعی و رویه­ی­­ محافظه­کارانه­ی انجمن وارد است. در ماجرای پنجم اسفند، انجمن اسلامی پلی­تکنیک، ناتوان از حل مساله صورت مساله را پاک کرد: در مراسم شرکت نمی­کنیم و از دانشجویان می­خواهیم با حفظ هوشیاری وارد بازی مرتجعان و اقتدارگرایان نشوند! انجمن پلی­تکنیک با اتخاذ چنین موضعی عملاً همدست ارتجاع شد. به عبارت دیگر انجمن اسلامی حتی اگر تشکیلات هم داشت دردی از دردهای دانشجویان را دوا نمی­کرد.

بی­برنامگی و نبود کار تشکیلاتی ، حتی در معدود نشریات دانشجویی موجود نیز دیده می­شود. هیچ نشریه­ای را نمی­توان یافت که منظم و منسجم انتشار یابد و در دانشگاه جریان­ساز باشد.

آنچه برای تغییر وضعیت موجود دانشگاه و تحقق خواست­های دانشجویان یک ضرورت است، هدفمندی فعالیت­های آنان است. تا زمانی که فعالیت دانشجویی، واکنشی، مقطعی و بی­برنامه دنبال ­شود، به هیچ نتیجه­ای نخواهد ­رسید.

دانشجویان هنگامی به خواست­های خود می­رسند که خود را به عنوان «یک قدرت واقعاً موجود» به مسئولان دانشگاه تحمیل کنند. دانشجویان زمانی «یک قدرت واقعاً موجود» محسوب می­شوند که قادر باشند هر زمان که اراده کنند، مدیریت دانشگاه را از کار بیندازند و خود اداره و کنترل دانشگاه را در دست گیرند. لازمه­ی­­ چنین قدرتی انسجام و اتحاد اکثریت قابل توجهی از دانشجویان بر مبنای خواست­ها و منافع مشترک­شان است. چنین اتحادی زمانی وجود می­یابد که دانشجویان به فهم مشترک از منافع مشترک رسیده باشند و لزوم اتحاد برای حفظ این منافع را درک کرده باشند. در این صورت خواست و تلاش عمومی دانشجویان در دفاع از حقوق و منافع­شان در قالب یک «تشکل دانشجویی» بروز می­یابد. چنین تشکل قدرتمندی، «ابزار اعمال اراده» دانشجویان خواهد بود. روزی که چنین تشکلی موجودیت یابد، دانشجویان، تصمیم­گیرندگان و مدیران واقعی دانشگاه خواهند بود. مسئولان دانشگاه بدون درنظر گرفتن خواست دانشجویان قدرت اتخاذ کوچکترین تصمیمی را نخواهند داشت. محرومیت از تحصیل حتی یک دانشجو، به معنای رویارویی مدیریت دانشگاه با همه دانشجویان خواهد بود. بازداشت حتی یک دانشجو، اعتصاب همه دانشجویان و تعطیلی یک دانشگاه را به دنبال خواهد داشت. آن روز، دست حاکمیت از دانشگاه کوتاه خواهد شد.

اما تا آن روز، هر روز دختر دانشجویی به جرم عدم رعایت پوشش اسلامی! مورد بازجویی و بازخواست وقیحانه­ی ماموران انتظامات دانشگاه قرار می­گیرد، دانشجویی به کمیته انضباطی احضار می­شود، از تحصیل محروم می­شود، به دانشگاه ممنوع­الورود می­شود، به زندان می­افتد و شکنجه می­شود. تا آن روز، هر روز وزارت علوم طرحی را برای اسلامی کردن دانشگاه ها – این کارخانه­ های انسان­سازی رژیم خمینی - اجرایی می­کند، نابرابری و آپارتاید جنسیتی در آموزش عالی گسترده­تر می­شود، عده بیشتری از بسیجی­ها به لطف اختصاص سهمیه ­های 40 درصدی دانشجو می­شوند، دانشگاه اسلامی­ تر می­شود!

حال پرسش اساسی این است: «تشکل دانشجویی» چگونه وجود می­یابد؟

هیچ نظری موجود نیست: