اعتصاب غذاي سراسري فعالين سياسي كرد

روز دوشنبه 4 شهریورماه، برابر با 25 آگوست، اعتصاب غذای سراسری فعالین سیاسی و مدنی دربند کرد آغازشد. در این اعتصاب غذا فعالین دربند کرد در تمام زندانهای کشور شرکت دارند. به گفته متعصنين اسامی اعتصاب کنندگان در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.

فعالین مدنی و سیاسی کرد با انتشار بیانیه ای اندیشه، مواضع و هدف خود را از این اعتصاب بيان نمودند.

بیانیه شماره ی 1 (اندیشه،مواضع و اهدافمان)

سلطه و سرکوب صرفا ابزارهایی جهت تحکیم و تداوم حاکمیت نبوده و نیستند،هدف نهایی اینان بر ساختن موجودی فرو انسانی ست، که انقیاد را در هستی خود درونی ساخته؛ و سیطره ی سلطه گر را برای همیشه پذیرا گشته است .هدف بنیادین سلطه محو انسان است ؛وسلطه گر درپی مردود ساختن تعیّن انسان حتی خودرا نیزبه ورطه ایی دون انسانی کشانیده است.سرکوب نیروی محرکه ی فراموش گشتن وانقیاد انسان وپذیرش آن همان انسان زدایی خودخواسته است. خودشیفتگی سلطه در جایگاه پاد اندیشه ای خود ابدی پندار ،وضعیت موجود را به عنوان آخرین وضعیت ممکن پیش رو قرار داده است .پرسش از ماهیت نظام سلطه ،پرسشی ست که حتی طرح آن نیز درکشاکش انبوه سازی ابتذال وتقدس زدایی مقدس مآبانه از مفهومی چون "آزادی "بیش از هر زمانی دور از دسترس به نظر می آید؛ اما امکان ناپذیری پرسش به همان میزان که بازنمای هژمون سلطه است ، حتی بیشترمسخ مبارزه ای بنیادین برای گذارازآن است .مستحیل ساختن مبارزه بخش جدایی ناپذیری از تاریخ سلطه بوده است ؛ودراین چارچوب صنعت تولید "آزادی" ،"حقوق بشر"و...صرفا بازنمایی های بنده نوازانه تری از آنند. بازنمایی هایی که در جهت تعویق رهایی جایگزین روایت های کمتر مدرن گردیده اند .تلقین امکان ناپذیری کنش برای رهایی در چارچوب سیستم هایی ایدئولوژیک حاکم ورقابت میان این سیستم ها برای پوشانیدن بیش از پیشِ بارِدیگر انسان شدن ،امروزهمان نقطه یی ست، که نه فقط به وسیله ی نظر توسط عمل واقدام برای تحقق رهایی نیز باید آن را به چالش طلبید.ایجاد چالشی از این دست پیش درآمدیست ،برروی افق هرکنشی که برای آزادی محقق می شود؛ویگانه راهی ست ،برای گذارازوضعیت پیشا-مبارزاتی موجود که نظام سلطه بیش از پیش پایگاه ایدئولوژیک وکارخانه هنجارسازی های ویرانگرش را برآن بنا نهاده است.گرانیگاه زدایش انسان، تکثیر سوژه های تحت انقیاد ؛هم چنین تسریع در کشتار ردّپاهای دیر یاب انسانیت از دست رفته است. سرکوب فرایند تکثیردرعین کشتاریست ،که از یک سو ترغیب به روزمرگی و از سوی دیگر تضمین بقای وضع موجود با بر پا ساختن زندان وچوبه ی دار است.روزمرگی حتی کشتن را نیز دلپذیر ساخته؛وزندان را به امری عادی وبه دور از ابهام وپرسش مبدل ساخته است .زندان وچوبه ی دارِروزمره شده تبدیل به عرصه ای می شوند،که طی فرایند به ابتذال کشانیدن ومستحیل گشتن آزادیخواهی در چارچوب مناسبات سلطه ،امکان کنش برای رهایی را حتی غیرمتحمل تر نیز می گرداند.این همان نقطه ایست ،که ما در جهت ضدیت با آن وادار به موضع گیری می شویم.موضع ما فراتربردن زندان وچوبه دار از دریافتهایی ست – که متاثرازدستگاه ایدئولوژیک حاکم - تأسی بدانها رابرای حفظ "امنیت ملی"،"استقلال وتمامیت ارضی "،"امنیت اجتماعی "و...ضروری می داند.موضع ما انکار بزرگِ بازیهای زبانی ای از این دست است ؛واثبات این که چنین بازیهای زبانی بخشی از همان تلاش پی گیر برای بی محتوا ساختن کنش رهایی بخش و نیز توجیه سرکوب به عنوان یک پدیده ی روزمره است.اتخاذ چنین موضعی هم چنین ما را به مرزبندی با شبه مبارزاتی می کشاند،که حتی رادیکالترین اشکال کنش برای آزادی اش را نیز به شویی تلویزیونی با ستارگانی ثابت !! تقلیل داده است.از دیگر سو در زندان ،جسم نه متعلق به زندانی ،بلکه به دستگاهی برای شکنجه او مبدل می گردد .جسم در چارچوب این مناسبا ت پاره ای گوشت است ،که محکوم به جای گرفتن دراقمار استعاری مفهوم ایدئولوژیک "زندان" گردیده؛ و در فرایند به تعیّن درآوردن ایدئولوژی از راه نمایش جسم تسخیر شده به زندانی و جامعه است ،که زندان استمرارحیات دارد.زندان صرفا از راه بدن زدوده شده از" بدن " است ،که به نمایش وگستراندن نظم نمادینش به جامعه می پردازد.زندان جسم "زندانی شده" را حتی به درون مناسبات خصوصی جامعه نیز می گستراند،تا بتواند از راه آن نظم خویش را حاکم گرداند؛ جسم پیش تر باید از زندانی ربوده شده باشد ؛واین مستلزم تسلیم محض زندانی ست . هنگامی که زندانی تسلیم شد ،جسمش همان "معصومیتی " را عَلَم می کند،که جامعه برای خفظ وصیانت روزمرگی اش به آن احساس نیاز می کند.جسم" زندانی شده " وجسد اعدام گردیده در پای چوبه ی داررساترین لحن وگفتارسرکوب اند،گفتاری که برای فراموش نشدن اش نیازمند آن است،که هر روز از راه جسم وجسد قربانیانش با جامعه سخن بگوید؛واین همان روزمره شدن امر زندان واعدام است ،که باید زندانی آن را از جسم خویش بزداید.زندانی مبارزه اش را از راه دوباره متعلق ساختن جسمش به خود می آغازد؛وآن گاه که بدن اش در نظم نمادین زندان به دالّی تهی مبدل شد.آن رابه گفتارآزادی پیوند داده است .امری که زندان را به معنای دقیق کلمه خالی از محتوای سرکوب گرانه اش می نماید .پذیرش روزمره شدن نمایش وبه گفتاردرآمدن سلطه از راه جسم و جسد ما،پذیرش این امر است،که سرکوب دقیقا در جسم ما صورت بندی شود،موضع ما انکار ونفی این صورت بندی ست .برگزیدن" اعتصاب غذا" اقدامی ست ،برای باز پس گیری جسممان وفرا بردن اش از"زندان".اعتصاب غذای مان صرفا تحمل نوعی گرسنگی نیست ،پیوند دادن بدن به خواست رهایی ست .شرمگین ساختن اجتماعی ست ،که یاد گرفته تا از راه جسم و اجساد زندانیان سیاسی گفتار سرکوب را در خود درونی تر سازد؛پس در ورطه ی روزمرگی هایش برای همیشه فراموش .هم چنین موضع ما در بر دارنده ی معنای دیگری ست ،برای شرمگین ساختن سرکوب واین که نظم نمادین زندان به مثابه دستگاهی ایدئولوژیک ،نظمی ابدی نیست ؛وجسم رها گشته زندانی،بنیاد انسانیت زدوده اش را ازهم خواهد گسیخت.به رساترین لحن ممکن مخاطبان اعتصاب غذای مان همچنین آنانی اند، که آخرین دستاوردهای "حقوق انسان" ابداعی اشان را نه موازی با رهایی بلکه با نشانی از فراموشی بنیادین انسان بر چهره پذیرفته؛ و در گوشه ای از جهان شان مرگ همیشگیش را در انتظارند.

فعالین سیاسی و مدنی دربند کردد وشنبه 4 شهریورماه، برابر با 25 آگوست

هیچ نظری موجود نیست: